…زمان و زمانه گذشت و گذشت تا رسیدیم به ششمین سال پرواز محسن سیف عزیز که چقدر این روزها جایش خالی است که با آن قلم روان و دوست داشتنی اش از آنچه که بر فرهنگ و هنر این سرزمین می گذرد بنویسد و مرهمی باشد بر دردهایی که هر و هنرمند را ناخواسته به انزوا کشانده است.
محسن سیف ظاهراً خود از جمله نویسندگان و منتقدان این بود که در زمان حیاتش انزوا را برگزیده بود ولی این، پوسته ظاهری آن چیزی بود که رخ داد و دیده شد. اگر اهل خواندن نوشته هایش در جهان سینما ، ماهنامه فیلم و جاهای دیگر بوده اید ، خوب میدانید که آنچه که از قلمش می تراوید نشان از اندیشمندی داشت که اتفاقاً به واسطه همان حضور های اندکش در جامعه فرهنگی هنری، تحلیل های روشن و کاربردی از وضع موجود داشت، بسیار دقیقتر و پر محتواتر از نوشته های کسانی که ظاهراً در همه جا حضور داشتند ولی آنچه که می گفتند می نوشتند نشانی از استقلال و آزادگی گوینده و نویسنده نداشت .
محسن سیف با دردهای شخصی اش کنار میآمد و نق نمی زد اما در برابر آنچه که در پیرامونش گذشت و از آن ها خبر داشت ، سکوت نمی کرد .منطقی و مستدل حرف می زد و مخاطبش را پیدا می کرد و تاثیرش را بر جای گذاشت .
در ششمین سال درگذشت این نویسنده و منتقد به یاد ماندنی ، برای روح بلندش آمرزش و آرامش طلب می کنیم و یادش را همچون همیشه گرامی می داریم.
سید محمد سلیمانی