//سیدمحمد سلیمانی//
«۷۶۰۰» یک ایده مرکزی مناسب برای فیلم کوتاه دارد که برای تبدیل شدن به یک فیلم تجربی بلند در عرصه سینمای کودک و نوجوان، گسترش یافته است.
بمانی، نوجوان یتیمی است که در یکی از روستاهای محروم استان اصفهان زندگی میکند.او شیفته پرواز هلیکوپترها در یک پایگاه نظامی است و آرزوی خلبانی را درسر میپروراند. در پایگاه هلیکوپترها که نزدیک روستایشان است دوچرخهسواری میکند و از تماشای پرواز لذت میبرد.این ایده در قالب فیلمی کوتاه میتوانست اثری در باره رؤیاها و آرزوهای یک نوجوان روستایی باشد اما الزامات گسترش چنین ایدهای فیلم را در مسیری متفاوت از آنچه که گفته شد، قرار میدهد. طرح موضوع شیوع کرونا، نگاهی به زندگی اجتماعی و اقتصادی مردم روستا، تلاش گروهی بچهها برای کمک به بمانی برای رفع مشکل او و مادرش، تاکید بیشتر روی اصرار قدرت مردی که روی وانت کار میکند و قصد ازدواج با مادر بمانی را دارد، در کنار ایده مرکزی، فضای ویژهای را برای فیلمنامهنویس و فیلمساز فراهم میکند تا نحوه گسترش ایده علاقه یک نوجوان به پرواز با موضوعات و شخصیتهای فرعی را تجربه کنند.جغرافیای ویژه روستایی که بمانی در آن زندگی میکند و چشماندازهای کویری آن و جاده شوسه و طولانی که روستا را به جاده اصلی منتهی به شهر متصل میکند، همینطور باند پرواز هلیکوپترها، این امکان را به فیلمساز داده که بیش از ورود به ماجراهای حاشیهای، تمرکز قابلتاملی روی شخصیت بمانی و آرزوهایش داشته باشد.نماهای عمومی از محیط روستا، پایگاه هلیکوپترها و عبور مکرر بمانی با دوچرخه از این فضاها،تصاویر جذاب وتاثیرگذاری برای معرفی شخصیت اصلی وایده مرکزی است. نگاه فانتزیگونه فیلمساز به برخورد سرباز نگهبان باند و ممانعت او از ورود بمانی به محوطه پایگاه، مقدمه تلاش برای دور کردن فضای عمومی اثر ازتاکیدصرف روی فقرومحرومیت درمحیط روستاوتلطیف فضای موجود است.زمانی هم که درمرحله گسترش ایده،پای همکلاسیهای بمانی و معلم روستا به میان میآید، باز همین نگاه ویژه فیلمساز به زندگی پرتحرک و امیدوارانه بچههای مدرسه بدون آنکه اصراری بر نمایش مستندگونه محرومیتها داشته باشد، تداوم مییابد.نوع تلاش بچههای روستا برای رفع مشکل بمانی و مادرش، گرچه در جاهایی بیش از حد نمایشی بهنظر میرسد ولی باز هم بهانهای برای ورود به ابعاد پنهان زندگی پدر بمانی است که گویا نمایش و معرکهگیری یکی از ارکان اصلی آن بوده است.حالابمانی میخواهدبااستفاده ازجلوههای آن و بدون کمک قدرت، مشکل مادرش رابه کمک همکلاسیهایش حل کند.یکی ازتجربههای موفق فیلمسازدرگسترش ساختارروایتی اثر،نگاهی واقعگرایانه به وجوهی از زندگی دشوار روستاییان در شرایط کرونایی وخشکسالی، استفاده ازهمان فضای نمایشی حاکم بر تلاش نوجوانان فیلم برای پول درآوردن است.تلاشنوجوانانبرایساختنمترسکوفروختنشان بهکشاورزانی که خشکسالی جیبهایشان راخالیکردهاست،یکی از تأثیرگذارترین تجربههای فیلمسازدر این اثراست.حرکت بچههابامترسکهایی که با چوب و پارچه ساخته شدهاند و ارائه آنها به کشاورزان، بیش از آنکه نگاه مستندگونه به زندگی جاری مردم باشد، نگاهی تلخ و نه سیاه به زندگی نوجوانانی است که در نمای زیبایی از غروب آفتاب درروستا مترسکهارادر بیابان رها میکنند و به خانههایشان بازمیگردند؛ نمادی ازامید بربستری از تلخکامی موقتی.
نقل از جام جم