
/ سید محمد سلیمانی/
سینمای تجربی در ایران با ایجاد امکان اکران محدود فیلمهای تجربی در سینماها وارد دوران تازهای شده است؛ دورانی که امکان تجربه در سینمای کمدی و فانتزی هم به عنوان فرصتی برای ارتقای این نوع سینما فراهم است.
در شرایطی که کمدیهای ضعیف و سطحی این روزهای سینمای ایران، هم به مخاطبانشان و هم به سیاستگذاران آدرس غلط میدهد، «به عبارتی» سعی میکند با استفاده از موقعیت جدید به وجود آمده برای تجربه در سینمای کمدی و فانتزی، با بهرهگیری از شیوههای شناختهشده در عرصه کمدی سیاه نگاه جدیدی به ساختار روایی و معرفی و پرداخت شخصیتها در قالب اثری با بنمایههای نقد اجتماعی داشته باشد.کاوه، جوان تنهایی که بهواسطه تصویر تیره و تاری که از خدمت سربازی در ذهن دارد، سعی میکند به هر قیمتی برای پرداخت هزینه معافیت، پول کافی تهیه کند. او به ناگزیر از شهرستان راهی تهران میشود و موانع بسیاری را بر سر راه خود مییابد .نگاه آبزوردی فیلمساز به زندگی کاوه که همزمان با تلاش برای تهیه پول، یک شکست عشقی سنگین را هم تحمل میکند، خواهناخواه گونهای از طنز سیاه را وارد دنیای اثر کرده که از همان ابتدا و بهویژه از جایی که کاوه قدم به کلانشهر تهران میگذارد، خودش را به مخاطب عرضه میکند. به همین دلیل هم نوع نگاه شخصیت اصلی یا همان کاوه به آدمهای اطرافش و بهویژه خانواده عمویش که درواقع به آنجا پناه آورده با سبک و ساختار واقعگرای رایج، نزدیکی چندانی ندارد و میتوان آن را در قالب نوعی تجربه در بهکارگیری قابلیتهای طنز سیاه در سینمای اجتماعی پذیرفت با این توضیح که حتی با نگاه تجربی به این سینما هم میتوان و باید برای انتخاب شیوه روایی و ایجاد فرم متناسب با مضمون تعریف قابل تبیین و پذیرفتنی داشت. اتفاقا در سینمای اجتماعی این روزهای سینمای ایران، ردپای کمدی سیاه و آبزورد بهوضوح مشاهده میشود و در چنین شرایطی فیلم تجربی «به عبارتی» سعی کرده در عین حال که شخصیت کاوه را به عنوان جوان سادهدل شهرستانی در برخورد با واقعیتهای تلخ زندگی در تهران و تعامل با مشکلاتش معرفی میکند، بازتعریف ویژهای هم از بهکارگیری طنز و کمدی در بستری از تلخکامی و سرخوردگی شخصیت اصلی ارائه کند. این تعریف تازه تا جایی که فیلمساز به مفاهیم کنایی برخوردهای کاوه با برخی از افرادی که در قالب مسافر تاکسی با او همکلام میشوند نپرداخته، قابل تامل است اما از جایی که کاوه در قالب راننده سعی میکند با سوءاستفاده از چند موتیف آشنای روابط اجتماعی، کسب درآمد کند، ساختار کلی فیلم از کمدی سیاه فاصله میگیرد و اثر دچار نوعی تشتت روایی و فرمی میشود. این سکته روایی اگرچه خیلی زود با ماجرای گروه فیلمسازی و درگیر شدن کاوه با یک اتفاق تلخ و تعیینکننده جبران میشود ولی در عین حال نشان میدهد که تجربه در سینمای کمدی-اجتماعی در عین سهل و ممتنع بودن، ظرافتها و حساسیتهایی هم دارد که در صورت جدی گرفته نشدن، میتواند تجربه در این «گونه» را با موانعی مواجه کند . تنهایی کاوه و روابط شکنندهاش با کژال به بسیاری از رفتارها و واکنشهای عجیبش در برخورد با آدمهای اطرافش معنا میبخشد. تخیل و تصور فانتزی کاوه سر میز غذای خاکگرفته در فضای وهمآلود در حالی که گویی همزادش را هنگام خوردن اغلب المانهای آشنای فیلم از جمله قالیچه، موی بلندکاوه و…میبینیم، جایگاه خودش راپیدا میکند.ولی همه اینهاوقتی به سکانسهای مسافرکشی کاوه پیوند میخورد، ساختار فرمی اثر به سوی فیلمی گزارشی از مسائل روز جامعه سوق پیدا میکند که میتوانست در همان قالب تجربی پیش از ورود کاوه به عرصه مسافرکشی و تبعات آن، مفاهیم مورد نظر فیلمساز را بیان کند.
نقل از : جام جم