نگاهی به فیلم« برگ» ساخته حمید جعفری برنده جایزه بهترین کارگردانی مستند کوتاه از پانزدهمین جشنواره فیلم سینما حقیقت/انسان در جستجوی معنی*

/محمد حسین آسایش/

 فیلم کوتاه مستند ” برگ ” ساخته فیلمساز خوشفکر حمیدجعفری  که ظاهرا براساس یک ماجرای واقعی ساخته شده ، روایتگر زندگی مردی است که بعد از انصراف از خودکشی به خاطر بحران های عاطفی پی درپی ناشی  از مرگ  بستگان نزدیکش ، سعی می کند نگاهی تازه به مظاهرزندگی  داشته  و با پناه بردن به دامان طبیعت آرامش از کف رفته را بازیابد . موضوع شاید در نگاه اول قدری تکراری به نظر برسد ؛ولی به خاطر نگاه هوشمندانه و قابلیت های فکری فیلمساز مخاطب را با فیلمی خوش ساخت و اثری بسیار درخور تامل روبرو  می سازد . به این لحاظ که با دستمایه قرار دادن یک سوژه ساده در تایمی کوتاه جدی ترین حرف های ناگفته در  مورد مسایل روز نه صرفا مختص جامعه ایرانی ،بلکه بسیاری از جوامع امروز را که  یا دیده نشده یا ناگفته مانده با نهایت ایجاز وحداکثر اختصار و گزیده گویی وبی نیاز از حاشیه های غیرلازم بیان نماید ….(ازاینرو این دغدغه ها از قالبی ملی فراتر رفته وابعادی فراملیتی می یابند )(2)

ساختار  وپیکره بندی فیلم به خوبی نشانگر وقوف فیلمساز بر استانداردهای واقعی فیلم مستند در فرم و محتواست  که یک فیلم مستند را به اندازه فیلم کلاسیک داستانی جذاب و دیدنی می سازد ….و همین مقوله باعث شده فیلمساز با ترفندهایی هوشمندانه فیلم خویش را از بسیاری از فیلم هایی که مخاطب را به عرصه های کسالت رهنمون می سازد متمایز ساخته و انگیزه کافی را برای تماشگر به منظور  تعقیب روند فیلم فراهم سازد.ازاین رو قبل از اینکه به  تماشگر  در تعقیب روند فیلم احساس دست دهد ، بموقع عناصر مرتبط را به کار می گیرد  و آنچنان این تمهیدات در ساختار فیلم معنای تماتیمک و واقعی می یابند که مخاطب اثری از احتمال تزریقی و تصنعی بودن این عناصر برای حفظ فیلم نمی یابد و این ، بیانگر آن  است که فیلمساز با دقت و وسواس لازم در روند فیلم بخوبی روی تک تک قاب ها و نماها و سکانس ها اندیشیده و حتی با استفاده از حداقل تغییر درزوایای دوربین ، ریتم متعادل و مناسب را به خوبی درساختار اثر نمودار می سازد .

فیلم با  رویکرد پرسوناژاصلی فیلم به فضای طعبیت (دامنه کوه ) و کاشتن گل و گیاه و…در زمین های بایر و خشک در دامنه یا ارتفاعات آغاز شده و با ارتباطی که با معدود افراد پیرامون خود در مقطع ومدت زمانی کوتاه برقرار می سازد ،تدوام می یابد . نگاه پیرمرد به مظاهر فرهنگ سنتی  اگرچه همچون هم نسلانش ساده و بی پیرایه و غیرپیچیده است ،ولی لزوما سطحی و دم دستی ودمده نیست . شاید به همین دلیل است که علائق فرهنگی او با دو خانم ویک آقای جوان که با او فاصله سنی قابل توجهی دارند ، پیوند می یابد وآن ها  را چه در کاشت گیاه وچه همنوایی در مولوی خوانی  و… به مساعدت  وهمراهی با اووامی دارد و بین آن ها دغدغه های مشترکی پدیدار می سازد واستفاده نمادین از برخی مظاهر هنر فاخر و نام بردن از چهره های تاثیرگذاری در همه اقشار چون شجریان وناظری این نکته  را به ذهن متبارد می سازد که به واسطه  تفاوت در سلیقه های نسلی شاید نتوان به یک تفاهم حداکثری رسید ولی با اتکا به برخی مشترکات ، شاید بتوان به یک توافق حداقلی رسید … ( ودرست در زمانه ای که انحطاط نسلی بخاطر ناتوانی نسل های گذشته در برقراری ارتباطی سازنده ، تاثیرگذارو موفق با نسل های امروز با تفسیر کلیشه ای ” شکاف نسلی” توجیه و تعبیر جعلی شده ست )،از اهمیت خاصی برخوردار می شود و این واقعیت را آشکار می سازد که به رغم تمایزها و تفاوت های بنیادین ، مشکل مشترک همه  نسل ها “معناباختگی ” ناشی از فهم غیردقیق مدرنیته  یا اتکا به نمادهای غیر واقعی که به اشتباه مصداق مدرن بودن تلقی شده اند از یکسو و نفی برخی از ارزش های ملی و حتی فراملیتی  وانسانی  که  مغایرتی با زیست مدرن ندارند ،به بهانه نسبیت اخلاقی وکنار نهادن برخی اخلاق گرایی های ریاکارانه و بدون پشتوانه  جلوه های کمرنگی یافته اند.واین بیشتر از اینکه ناشی مشقات وسختی های گذر از سنت به مدرنیته باشد،  به نظر می رسد حاصل سردرگمی هایی هست که به خاطر برخی برداشت ها یا سوءبرداشت ها و تلقی های شخصی و سلیقه ای است که از مفهوم مدرنیسم رواج داده شده و جامعه را به یک فهم مشترک از این مقوله نرسانده است .(وگرنه تفاوت بین ارزش های انسانی که فراتر از هر مسلکی و مرامی قرار دارند ، با آن نوع اخلاق گرایی های خاص که سعی می شود با بسته بندی های ایدئولوژیک آن هم در دورانی که بسیاری  به درست یا غلط آن را دوران پایان ایدئولوژی ها نام نهادند ،تفاوت های محسوس و آشکاری دارد …)

با  تامل و تعمق در  مفاهیم پنهان و آشکار فیلم”برگ ”  این مفهوم کلی برایم آشکار شد که موضوع و مضمون فیلم به  رغم تفاوت در انگیزه ها ،برای اقشار و طیف های  گوناگون ، مفهوم آشنایی دارد . رویکرد پیرمرد عامی در گریز از بحران های زندگی  و پناه بردن به دامان طبیعت  و دلمشغولی های او نشان از توجه به یک عرفان خاص بومی و غیروارداتی دارد که به رویکردهایی که روشنفکران جهان سوم در دوران کهولت پیدا می کنند ،شباهت می یابد .چرا که زمانی نجیب محفوظ گفته بود : سرنوشت محتوم رو شنفکران جهان سوم همیشه این بوده که در جوانی رادیکال باشند ،در میانسالی محافظه کار و در پیری عرفان گرا ….

بنا بر تحقیقات و آمارهای مراکز ومنابع جامعه شناسانه معتبر سال هاست که شهر نشینان ایرانی  از طبقات مختلف در گریز از تنگناها و پیچیدگی ها و روزمر گی ها ی زندگی شهری سال ها ست که اگر توانایی یا امکان گریز از مرکز و شهر را نداشته باشند ، آرزوی آن را دارند …

ختم کلام اینکه با آنکه به علت فقدان فیلم خوب وتاثیرگذار سال هاست انگیزه نوشتن درباره فیلم وسینما را (که دلمشغولی وحرفه اصلی من هست) از من  سلب کرده است  ،دیدن فیلم خوب «برگ» انگیزه قدرتمند وحس خوبی در من به وجود آورد تا در طول سه سال گذشته سومین نوشتار سینمایی ام را در بوته آزمون گذارم .شبیه حس خوبی که دیدن فیلم “زمانی یک زن ” از دوست ارجمند جلیل اکبری صحت در تابستان سال گذشته در وجودم جاری ساخت .

با تشکر از سازنده فیلم جناب حمیدجعفری عزیز که با نگاه خاص و متفاوت خود به دغدغه هایی که همواره  دغده های بسیاری همچون من هم بوده ،مولد ایجاد  این حس در من بود ه است …

24/9/1400

*پاورقی ها :

  1. تیتر مطلب از کتابی به همین عنوان از« ویکتور فرانکل » وام گرفته شده است .
  2. با دیدن فیلم برگ ، تحقیقی در مورد سایر فیلم های حمید جعفری انجام دادم .دیدم ایشان به خاطر دستمایه قرار دادن مضامین انسانی مشترک در قالب جهانی توفیقات زیادی در جشنواره های بین المللی داشته اند .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *