/فاطمه یوسفی/
“درخت گردو” پنجمین فیلم محمد مهدی مهدویان، داستان مردی در حال احتضار را از زبان هما (مینا ساداتی) روایت میکند که بمباران شیمیاییِ تیر سال 1366 در سردشت، خانه و خانواده و آبادیاش را از بین برده است. ما به سفری تراژدی گونه و دردناک به گذشته میرویم و بهشت و جهنمِ مردمان این منطقه را قبل و بعد از بمباران شیمیایی میبینیم.
این فیلمِ مستند وار، با صحنه های پر تنش، روایت مردمان رنج دیدهای است که در جنگ با بدترین شرایط، زندگی خود را از دست دادهاند. مهدویان برای تصویر کردن رنج این افراد با تکنیک ویژه کارگردانی خود اثری خوش ساخت را به جمع آثار دیگرش اضافه کرده است. هر چند که میتوان به این نکته اشاره کرد که لذت دیدن این سبک خاص او، در چند فیلم اولش همگان را به وجد آورد و نوع نگاه و نگرش او به سینمای نوین ایران، دریچههای تازه را به این سبک در سینمای ما گشود. اما باید گفت مهدویان میتواند با خلاقیتش به تنوع در این سبک دست بزند تا از ورطه تکرار خارج شود.
“درخت گردو” داستان اوس قادر( پیمان معادی) را روایت میکند که خانوادهاش در سردشت درگیر حادثه شیمیایی شده اند. اوس قادر پس از شیمیایی شدن خانوادهاش همراه آنان است تا اینکه خودش هم مبتلا میشود اما کنار نمینشیند و در ادامه همراه وفادار خانوادهاش باقی میماند و برای دادخواهی در دادگاه لاهه احقاق حق میکند و در نهایت نیز در عین حال که خود آلوده فاجعه شیمیایی شده است جان خود را نیز می دهد. این فیلم در سه دوره تاریخی سال های 1366، 1383 و 1395 زندگی و عملکرد اوس قادر را به نمایش گذاشته است. این فیلم روایتِ ایستادگی، عشق و ایمان اوس قادر به خود و خانواده اش است. چرا که تنها عشق میتواند موتور محرک برای عبور از شرایط دردناک اوس قادر باشد.
فیلم، سراسر بیانگر درد و محنت مردمانی است که بی گناه پایشان از بهشتِ دیارشان به جهنمِ آوارگی و درد باز شده. اکنون کیست که بتواند این رنجِ بی انتها را تاب بیاورد و نه تنها خود را اداره کند بلکه به تنهایی مانند یک قهرمان گمنام و ساده به جنگ با اتفاق دردناکی که برای همسر و فرزندانش افتاده است برود و بتواند حق خود و خانواده و هم دیارانش را باز پس ستاند؟
چه بسیارند اوس قادرهایی که در این دیار به جنگ نابرابری رفتند و در انتها نام ونشانی از آن ها باقی نمانده است. لذا این روایت به پاسداشت این افراد و برای زنده نگه داشتن نام ویاد آن ها، جایگاه ویژهای در سینمای ایران دارد. هر چند که نشانه رفتن احساسات مخاطب هدف اول سازندگان فیلم میتواند باشد اما با این حال “درخت گردو” ارزش تاریخی خود را دارد.
آنچه باقی مانده ، نیک نامی برای این قهرمانان گمنام است و افسوس برای رنج بی پایان بشری که در پی یافتن قدرت، دست به انسانکُشی میزند. چیزی که از ذهن نمی رود خشک شدن گنجشکانی است که در پی حمله شیمیایی در بهشت سردشت روی درختان، بیگناه یکی یکی روی زمین میافتند و اینجاست که فاجعه تقابل انسان علیه انسان و طبیعت را میتوان درک کرد.
“درخت گردو” از جنبههایی دارای ویژگیهای خاص است. پرداختن به این حادثه دردناک و بیان مشقتهای این مردم زجر کشیده از حادثه شیمیایی، روی پرده سینما جسارت میخواهد. آنچنان که میتوانیم این جسارت را در پرداخت میزانسنهای مهدویان ببینیم. شکوه و سادگی مردم آبادی آنچنان با حادثه شیمیایی زیر تنگنای مرگ و زندگی می رود که توانایی درک آن بسیار سخت است.
پیمان معادی در این فیلم بهترین بازی این سالهای خود را ارائه کرده است و به حق جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره سی و هشتم فجر را از آن خود کرد. “درخت گردو” فیلمی انسان دوستانه سرشار از عواطف انسانی است برای بیان حقیقتی تلخ که جنگ آن را بر دوش خانوادههایی چون اوس قادر نهاده.
فیلم در برخی موارد دچار شعار زدگی و یا زیاده گویی میشود از جمله بازگو کردن شرایط سخت کولبران و یا نریشن هایی که توسط شخصیت هما بازگو میشود و یا بازی مهران مدیری که به سختی میتواند جایگاهی در فیلم پیدا کند. اما با این حال کارگردانی این ضعفها را به دوش میکشد. مهدویان تلخیها وشیرینیها را آنگونه وهمناک مستند توصیف میکند که در جریان و خلال فیلم گویی توان قیاس آن با واقعیت از دست میرود.
فیلم “درخت گردو” قصد دارد از صلح حرف بزند با زبان گنجشکهایی که در پی حمله شیمیایی یکی یکی از درخت می افتند. با زبان فرزندان مردمی که در روستا یکی یکی میمیرند. با زبان مرغ و خروسهای از بین رفته خانه اوس قادر و با زبان همت و تلاش اوس قادر برای نگه داشتن خانه و خانوادهاش، با زبان تندیهایی که بر این قوم رفته است و با زبان بینالمللی در دادگاه لاهه.