//محمد سلیمانی//
جهان سینما:همچنان که پیش بینی میشد در سال و دورهای که سینمای کودک و نوجوان به لحاظ کمی و کیفی نمود چشمگیری در جشنواره اختصاصی خودش نداشت ، فیلم «بچه مردم» که پیش از این در جشنواره فیلم فجر هم با استقبال چشمگیر عموم مخاطبان روبرو شد ، توانست جوایز اصلی جشنواره فیلم کودک و نوجوان را از آن خود کند .
«بچه مردم »در مقایسه با سایر آثار به نمایش درآمده در بخش مسابقه جشنواره امسال، فیلم جذاب ،خوش ساخت و تاثیرگذاری بود و داوران اصلی و کودکان نوجوان جشنواره را هم به درستی تحت تاثیر قرار داد و معلوم شد که موفقیت اش در مواجهه با اولین مخاطبان در جشنواره فیلم فجر اتفاقی نبوده است. موفقیت این فیلم در جشنواره امسال به نوعی یاد آوراستقبال از «باغ کیانوش» در جشنواره سال قبل بود که فعالان سینمای نوجوان را به رونق این زیر گونه سینمایی کودک و نوجوان در آینده امیدوار کرد.

پس از گذشت سالها از انزوای سینمای نوجوان به نظر میرسد این سینما به مرور با سرمایه گذاری روی فیلمنامه مناسب و اقتباسهای ادبی توانسته راه جذب مخاطب را پیدا کند واین اتفاق مهمی است که باید به عنوان یکی از دستاوردهای دورههای ۳۶ و ۳۷ جشنواره مورد توجه قرار گیرد .اگر قرار است جشنواره فیلم کودک و نوجوان همچنان که دبیر جشنواره در نشست خبری جشنواره امسال به آن اشاره کرد روی بدنه سینمای کودکان و نوجوان تاثیر بگذارد ،باید بتواند الگوهایی همچون باغ کیانوش و بچه مردم را معرفی، تشویق و حمایت کند .به گونهای که در آینده نمایش اول فیلمهای برگزیده سینمایی کودک و نوجوان در جشنواره اختصاصی این سینما باشد .متاسفانه اغلب آثار جشنواره امسال که برای اولین بار به نمایش در میآمدند به ویژه آن هایی که به نوعی دنباله آثار موفق قبلی بودند – دختر برقی 2و سرزمین آرزوها- به لحاظ کیفی کمتر نشانی از ارتقای سینمای کودک و نوجوان در خود داشتند. از طرفی عنوان ضعیف ترین فیلم جشنواره امسال همچون سال گذشته به فیلمی رسید که در اصفهان تولید شده بود. سال گذشته فیلم ضعیف«هر چی تو بگی» حتی اعتراض خبرنگاران کودک و نوجوان را برانگیخت و امسال هم فیلم «سفید برفی» به عنوان انتخابی سوال برانگیز برای بخش مسابقه جشنواره ای قدیمی و صاحب نام مطرح شد. استان اصفهان قابلیتهای بسیاری برای تولید فیلم کودکان و نوجوان دارد ولی معلوم نیست به چه دلیل از آن ها بهره گرفته نمیشود. اغلب آثار کودک و نوجوانی که در اصفهان ساخته شدهاند ، ضعف مفرط فیلمنامه داشته اند و تقریباً بعد از «قصههای مجید » زنده یاد کیومرث پوراحمد دیگر فیلم موفق کودک و نوجوان در اصفهان ساخته نشده است که با توجه به برگزاری مستمر جشنواره فیلمهای کودک و نوجوان در این شهر ، انتظار میرود از تولید فیلمهای با کیفیت توسط سینماگران مستعد و با تجربه در این شهر حمایت بیشتری صورت گیرد. اگر قرار است برای تولید فیلم در این استان هزینه ای صرف شود، بهتر است در مرحله فیلمنامه و کارگردانی سختگیری بیشتری اعمال شود تا هر سال شاهد نمایش فیلمهای با کیفیتی باشیم که در استان اصفهان تولید شدهاند .

سی و هفتمین جشنواره بین المللی فیلم های کودکان و نوجوانان اصفهان چشم اندازی از سینمای کودکان و نوجوان ایران ارائه کرد که توجه به آن میتواند چراغ راه متولیان این سینما برای رسیدن به چارچوبی دقیق و مدون برای سرمایهگذاری در این عرصه باشد.
سازندگان آثار نمایش داده شده در جشنواره امسال اگرچه برای جذب مخاطبان کودک و خانواده ایشان به سراغ فانتزی و فضا سازیهای پر کشش رفته بودند .ولی صرف انتخاب موضوعی که پرداخت فانتزی در آن بستر اصلی اثر را شکل میدهد ، برای تولید یک فیلم موفق کودک و نوجوان کافی نیست .ضمن اینکه پیش از رفتن به سراغ چنین مضامینی در سینمای ایران باید بتوانیم بر آوردی از امکانات فنی موجود و قابل استفاده برای طراحی جلوه های ویژه بصری و میدانی داشته باشیم.در غیر این صورت آنچه که به عنوان فیلم کودک و نوجوان روی پرده میرود ، برای مخاطبان امروز سینما که با پیشرفته ترین تکنیکها و جلوههای ویژه در آثار روز سینمای جهان آشنا هستند جذابیتی نخواهد داشت.در این بین آثار واقعگرای نوجوانانه مسیر هموارتری پیش رو دارند.فقط کافیست فیلمنامه درست و درمان و قابل دفاع و کارگردان مسلط بر ابزار سینما و آشنا با قواعد و تکنیک های رایج فیلمسازی در اختیار داشته باشیم.این اتفاق سال گذشته در باغ کیانوش و امسال در بچه مردم رخ داد و استقبال از آنها هم چشمگیر بود.
پیشنهادها برای رشد سینمای کودک میتواند بیشتر از اینها باشد.فقط باید به فکر یافتن استعدادها و حمایت از آن ها بود. ضمن اینکه فراموش نکنیم بخش خصوصی در سینمای کودک یا نوجوان مدتهاست که میدان را برای استفاده کنندگان از بودجهها و حمایتهای دولتی خالی کرده و به همین نسبت هم بخشی از بدنه مهم سینمای ایران ارتباطش را با تولید فیلم کودکان و نوجوان قطع کرده است و بیشتر امکانات و سرمایههای موجود، صرف تولید انیمیشنهایی میشود که اگرچه در گیشه موفق اند ولی نمیتوانند همه ظرفیتهای موجود در سینمای کودکان نوجوان را به ظهور برسانند. برای ایجاد انگیزه در بخش خصوصی باید بتوانیم با اکران به موقع فیلمهای سینمای کودکان و به ویژه آن هایی که از جشنواره فیلم کودک و نوجوان جایزه هم گرفتند و هنوز به نمایش در نیامدهاند ، مسیر روشنی را پیش روی سرمایهگذاران بخش خصوصی قرار دهیم .در غیر این صورت هر سال باید منتظر افت کمی و کیفی سینمای کودکان نوجوان باشیم.

نگاهی به نظرسنجی نشریه روزانه جشنواره سی و هفتم از نویسندگان و منتقدان سینمایی به وضوح نشان میدهد که هنوز هم اغلب انتخابها مربوط به دهههای ۶۰ و ۷۰ و کمتر از اثر جدید سینمایی کودک نوجوان به عنوان بهترین فیلم یاد شده است .این واقعیت تلخی است که باید برای آن فکری کرد. جشنواره فیلم کودک با توجه به گردهمایی اغلب سینماگران فعال در این عرصه بهترین فرصت برای تشکیل جلسات آسیب شناسی سینمای کودک و نوجوان و بررسی همین موضوعی است که در بالا به آن اشاره شد. امیدوارم وعده برگزارکنندگان جشنواره امسال برای برگزاری این جلسات در جشنواره سال آینده محقق شود .در یادداشتی که همین جا در روزهای برگزاری جشنواره نوشتم ، به این نکته مهم اشاره کردم که مخاطبان سینمای کودک و نوجوان ایران گاهی اوقات جلوتر از برخی فیلمسازان سینمای کودک حرکت میکنند .یکی از وجوه کاربردی برگزاری جشنواره فیلمهای کود کان و نوجوان که خیلیها به غلط برگزاری آن را فاقد فایده مشخصی میدانند ، این است که فیلم سازان این عرصه در مواجهه با مخاطبان خود به ویژه آنهایی که در قالب داوران و خبرنگاران کودک و نوجوان به تماشای آثار مینشینند و حضور فعالی هم در جلسات نقد و بررسی فیلمها دارند، با واقعیتی به نام مخاطب تیزهوش و فهیم روبرو میشوند که حاضر نیست هر موضوع و پرداختی را به عنوان فیلمی که باید بتواند با آن ارتباط برقرار کند بپذیرد .سوال میکند. توقعاتش را بیان میکند و به این سادگیها هم مجاب نمیشود .بنابراین نمایش فیلمی در اندازه «سفید برفی » را در بخش مسابقه جشنواره معتبر سینمایی در شأن خود نمیبیند و حق دارد که معترض باشد .
جشنواره فیلم کودک علاوه بر کاربرد ویترینیاش که اوضاع و احوال کنونی سینمای کودک را در برابر نگاه صاحب نظران و منتقدان قرار میدهد ، نقش مهمی در واقعنمایی و ایجاد امکانی استثنایی برای برقراری ارتباط نزدیک بین فیلمسازان و مخاطبانشان دارد .هر زمان که از این امکان بیشترین بهره را برده – اتفاقی که نقطه اوج آن در دهه ۷۰ رقم خورد و نتیجهاش هم آغاز دوران طلایی سینمای کودک نوجوان بود – توانسته است موثر و جریان ساز باشد و هر وقت صرفاً برگزار شده تا فقط نامی از سینمای کودک و نوجوان باقی بماند ، گام به بیراهه نهاده است .

از مسائل مطرح شده در جشنواره امسال اینگونه بر میآید که برگزارکنندگان جشنواره و فعالان و متولیان سینمای کودک و نوجوان به این نتیجه رسید ه اند که برای ارتقای کمی و کیفی سینما باید با توجه به تجربه سالیان اخیر برای تولید و نمایش آثار برتر که حرفی برای گفتن داشته باشند بدون تکیه صرف بر انیمیشن های پر فروش راه را برای تولید فیلم های واقع گرای سینمای کودک و نوجوان از یک سو و فانتزیهای عروسکی و موزیکال با فیلمنامههای جذاب و تاثیرگذار از سوی دیگر هموار کند . ضمن اینکه برای نمایش عمومی موفق فیلمهای برگزیده جشنواره هم چاره اندیشی کند . در این صورت است که میتوان روی برگزاری جشنواره سالانه و تاثیرگذار بر بدنه سینمای کودک و نوجوان حساب کرد و به برخی نقدهای مغرضانه که صرفاً تعطیلی یک رویداد مهم فرهنگی و پاک کردن صورت مسئله را چاره کار میدانند ، پاسخ داد.
جشنواره فیلم کودک و نوجوان امسال یکی از بهترین دوره ها در زمینه اطلاع رسانی دقیق و به موقع بود و روابط عمومی جشنواره ارتباط موثر و سازنده ای با رسانه ها داشت.
در ادامه مروری داریم بر فیلمهای نمایش شده شده در بخش مسابقه جشنواره:
بچه مردم ؛ به دور از شعار زدگی
« بچه مردم » در جشنواره کودک و نوجوان امسال به درستی جایزه بهترین فیلمنامه و کارگردانی را دریافت کرد چرا که در هر دو عرصه سرآمد بود و رقیبی نداشت. موضوعی به ظاهر سفارشی در متن فیلمنامه بچه مردم به گونهای پرداخت شده است که کمترین اثری از نگاه تبلیغاتی و شعار زده در آن دیده نمیشود .جستجوی یک نوجوان پرورشگاهی برای یافتن هویت واقعی اش او را در معرض مواجهه با واقعیتهای مختلف زندگی در شرایط ویژه سیاسی و اجتماعی قرار میدهد .پرداخت جذاب و حتی مفرح این اتفاقها و معرفی دقیق و موثر شخصیتها ، جذابیتی درونی در متن اثر ایجاد میکند و ضرب آهنگ درستی که با برخی شوخ طبعیها در سراسر اثر – و حتی شرایط جنگی – همراه می شود،بچه مردم را در جایگاهی قرار می دهد که می توان آن را الگویی برای پرداختن به مضامین خاص با رویکردی عام شمول و همه پسند قرار داد.

روابط بین بچههای پرورشگاهی به گونهای شکل میگیرد که گویی هر کدام از آن ها قصه مستقل خودشان را دارند که در جاهایی به هم نزدیک میشود و در جاهایی از هم فاصله میگیرند . ولی همه آنها را یک رشته محکم و جدا نشدنی به هم وصل میکند .جایی که به آن تعلق دارند و آدمهایی که همیشه برایشان حکم پدر و مادر را داشتند. ارتباطشان با بعضی از آن ها برقرار باقی میماند و برخی دیگربه ضرورت از مسیر قصه خارج میشوند .اگرچه در جاهایی باز هم نیاز به بودن آن ها احساس میشود. به همین دلیل هیچ یک از آن ها تکراری و خسته کننده نمیشوند و فیلمنامه نویس از همه قابلیتها و ظرفیتهای آن ها برای ایجاد جذابیت و ارتباط با مخاطب استفاده میکند . به همین دلیل هم شخصیتها و اتفاقات اثر قابل باور هستند و مخاطب را با خود همراه میکنند .
در زمان اکران عمومی بچه مردم نگاه ویژهای به آن خواهیم داشت.
چشم بادومی ؛ تلاشی فرمیک برای رسیدن به معنا
«چشم بادومی » یکی دیگر از آثار مهم و جدی جشنواره امسال بود که البته آن هم از جشنواره فیلم فجر میآمد .شاید در آغاز خیلی موافق حضور این فیلم در جشنواره کودکان نوجوان نبودم ولی به مرور دریافتم که مخاطبان این آثار بسیار جدیتر و آگاه تر از آن هستند که فیلمی مانند چشم بادومی را فراتر از درک و دریافت ایشان فرض کنیم .تلاش فیلمساز برای ورود به دنیای مائده، دختری که شیفته نمادی از فرهنگی متفاوت شده به واسطه تصویری که از خانواده و گروه همسال پیرامون او ارائه میکند ، معنا مییابد؛ معنایی حتی فراتر از تصویری که از گروههای همسال مائده در مقابل نگاه و قضاوت مخاطبان نوجوان فیلم قرار میگیرد . تا جایی که در یکی از سکانسهای آغازین فیلم ، مخاطبان اثر که همگی جزو داوران و خبرنگاران کودکان نوجوان بودند، تلاش او برای فرار از خانه را تایید کرده و با صدای بلند فریاد میزدند: فرار کن! فرار کن!

« چشم بادومی» تلاشی فرمیک برای رسیدن به معنایی است که خودهمانی مائده با «جونگ یون» خواننده کرهای را تفسیر کند. فیلم به دنبال یافتن مقصر نیست و قصهها و شخصیتهایش را با تاکید روی دنیای درونی مائده و آدمهایی که هر کدام بخشی از خود واقعی فراموش شده شان را در آن متجلی میبینند روایت میکند . نگاه کنید به شخصیت پدربزرگ که در دنیای کوچکی که برای خودش ساخته به مرور خاطرات و عکسهایی برای مستندسازی آنچه رخ داده است میپردازد. و همین راوی پیر عاقبت به جایی میرسد که دست مائده را میگیرد و «حسن جیمز» را به او نشان میدهد همراهش میشود. راه را نشانش میدهد و اصرار میکند خودش باشد؛ خودی که او مدتها پیش از آن گریخته و حالا یک بار دیگر برای نجات مائده به سراغش میرود .پیدایش میکند .لباسش را به تن میکند و مرکبش را تمیز و رشک برانگیز به میان مردم میآورد .فیلم اگرچه برای جا انداختن شخصیت پدربزرگ کمی زیاده روی میکند و سهم مهم پدر و مادر را در حد یک دیگردیسی مختصر تنزل میدهد ولی در نهایت روند نتیجهگیری درست منطقی را برای مخاطب تسهیل و تسریع میکند.
موی گرگ ؛ تصویری از قربانیان خرافه
فریدون نجفی پس از چند تجربه موفق در ساختن آثاری با مضامین فولکلوریک و عشایری که مهم ترین آن ها «بچه گرگهای دره سیب» بود و به درستی بهترین فیلم جشنواره سی و سوم کودک و نوجوان شناخته شد در تازه ترین اثرش به سراغ نقد خرافههایی که در فضای ایلیاتی دهان به دهان میچرخد و گاهی فاجعه به بار میآورد رفته است ولی این بار جذابیت برای مخاطب آثار فولکلوریک را فدای زیاده گویی و اطناب در به تصویر کشیدن حکایتی کرده است که در نهایت میتوانست مناسب یک فیلم کوتاه جذاب و تاثیرگذار باشد. آشو به عنوان نمادی از قربانیان خرافههای مخرب خانمان برانداز گام در مسیری میگذرد که پایانش تباهی دخترکی بی گناه و یتیم است که باید نحسی را با خودش ببرد .
تلاش آشو برای حرکت در مسیری خطرناک و دشوار و نجات دخترک از سرنوشتی که در انتظارش است به نوعی عصیان ختم می شود که پایانی چشمگیر و موثر دارد.
«موی گرگ»در شکل کنونیاش بدون تردید به واسطه نوع پرداخت فیلمساز و تلاش او برای تبدیل آن به یک فیلم بلند به یکی دیگر از آثار بدون مخاطب سینمای کودک و نوجوان تبدیل خواهد شد مگر آنکه ضرب آهنگ متفاوتی برای آن ایجاد شود.
افسانه سپهر؛روایت عشق و ایمان
تنها انیمیشن بلند جشنواره کودک و نوجوان امسال سوای از تکنیک جذاب و درخور توجهی که دارد، در ادامه تولید انیمیشن های اخلاق گرا با مضامین آموزشی به دنبال تعریف ساده و قابل فهم موضوع عشق و ایمان در دنیای کودکان و نوجوانان است. نیروهای خیر و شر در این انیمیشن به گونهای در برابر یکدیگر قرار میگیرند که کودکان مخاطب اثر الزاماً با شخصیتهای کریه و وقایع مهیب روبرو نشوند .حضور شیطانکها که عملاً پای طنز را هم به یک روایت قهرمانی باز میکند، شیوه هوشمندانهای برای انتقال پیام اثر به مخاطبان بدون افتادن به ورطه تاریکی و روشنیآفرینی مطلق است .
جای خالی انیمیشنهایی با مضامین دیگر و تکنیکهای متفاوت در جشنواره امسال به شدت خالی بود.
دختر برقی ۲ ؛شتابزده

حسین قناعت در دختر برقی 1 یک در ادامه سینمای مورد علاقهاش که نوجوانان آشنا با ابزارهای روز ارتباطی را دستمایه قصه پردازی قرار میدهد، با رفتن به سراغ رباتهای سخنگو با احساسات بشری ، هم به یک اتفاق مهم و روز در عرصه تکنولوژی ارتباطی میپردازد و هم با ایجاد هیجان و جذابیت در ارتباط بین یک روبات کودک نما و خانواده توانسته مخاطبان اثر را با تکیه بر روایت بدون تاکید بیش از حد بر تکنیکهای بصری جذب کند و به همین دلیل هم توانست جایزه بهترین فیلم کودک سال گذشته به او تعلق گرفت. متاسفانه این فیلم هنوز به نمایش عمومی در نیامده ولی جالب تر اینکه دنباله آن در جشنواره امسال به عنوان دختر برقی ۲ به نمایش درآمده است که آشکارا نسبت به قسمت اول جذابیت کمتر و روایت ضعیف تری دارد. ولی با این همه عوض شدن حافظه یک روبات کودک و جایگزینی آن با روباتی دیگر و طرح موضوع حسادت نوجوانانه و شخصیتهای منفی با دستمایههای طنز، مجموعهای از مضامین جذاب برای نوجوانان است که قناعت با تکیه بر تجربههای سالیان خود به نظر میرسد شتابزدگی در تولید دنباله این فیلم و اکران نشدن دختر برقی ۱ باعث شده که قناعت نتواند از همه ظرفیتهای خود برای کارگردانی دختر برقی ۲ بهره بگیرد . ضمن اینکه فیلم اصلاً مانند یک سریال چند قسمتی و نه فیلمی که قرار است دنباله داشته باشد ناتمام میماند. تا شاید به زودی شاهد دختر برقی 3هم باشیم .
جادوی عروسکها ؛دور از باور مخاطب
قضیه زنده شدن یک عروسک که هدیه تولد یک نوجوان است به خودی خود موضوع جذاب و البته نه چندان تازه ای است .قضیه استاد پروا و نگاه نوستالژیک به سالنهای نمایش قدیمی هم موضوع تازهای برای طرح در سینمای کودک نوجوان است اما از جایی که شخصیت منفی (هزار افسون) وارد قصه میشود، ابعاد فانتزی نه چندان جذابی به اصل قصه اضافه میشود که با اجرای ضعیف در عرصه طراحی لباس، صحنه و جلوههای ویژه فیلم را از جایی که شخصیتهای مثبت اثر لباس نظامی به تن میکنند و به مقر هزار افسون حمله میکنند تا سیستمهای الکترونیک آنجا را هک کنند ، فیلم حتی از باور مخاطبان نوجوان هم فاصله میگیرد و ضعف اجرا باعث میشود که این حضور و عملیات به طور کلی توسط مخاطب جدی گرفته نشود و در همین جا هم فیلم از دست میرود .
سرزمین آرزوها؛جذابیت بامبولک
«سرزمین آرزوها» همانند دختر برقی نتوانسته به اندازه قسمت اولش در جلب توجه مخاطبان موفق باشد. فیلم از همان ابتدا با تکیه بر موضوع خانوادههایی که فرزندان خود را به ضرورت شغلی تنها میگذارند و آن ها را به مشکلات متعدد روحی ، روانی مواجه میکنند ،میخواهد خودش را به عنوان اثری آموزنده به مخاطبش عرضه کند . ولی در ایجاد منطق داستانی در قالبی شبه فانتزی موفق عمل نمیکند .نگاه کنید به نحوه حضور سارقان در منزل پس از آنکه بچهها در خانه تنها میمانند . با آنکه هر دو سارق می دانند بچه ها در خانه بیدارند و حضور دارند، ولی بیمحابا وارد حیاط خانه میشوند و واکنش بچهها از چند اتفاق متاثر از «تنها در خانه«ها سر و شکل منطقی و قابل قبولی ندارد. فقط از زمانی که عروسک بامبولک از قسمت اول فیلم وارد دنباله اثر میشود ، فیلم ریتم جذابتر و قابل قبول تری پیدا میکند که ناشی از موفقیتهای بخش اول آن است.
سفید برفی؛قصه ای که شروع نمی شود
نوشتن درباره این فیلم کار دشواری است .قصه در واقع هیچ وقت شروع نمیشود و هرجا که میخواهد اتفاقی رخ دهد، بی آنکه پایانش نشان داده شود به سراغ اتفاق بعدی میرویم .موضوع پرورش دهنده بد اخلاق است که رفتار مناسبی با فرزندانش و نوجوانان دیگر ندارد میتوانست مضمون یک فیلمنامه قابل توجه و جذاب باشد .ولی تلاش فیلمساز برای وارد کردن بچهها به متن قصهای که مدام آغاز میشود و تمام نمیشود ، باعث شده که مخاطب هیچ انگیزهای برای ادامه دادن قصه نداشته باشد و دست آخر فیلم مثل یک دورهمی و جشن تولدی برای پرورش دهنده متحول شده تمام میشود و همه چیز ختم بخیر میشود. حضور تحمیلی چند نوجوان در این فیلم که ظاهرا باید به دنبال یافتن رخش اسب مورد علاقه پرورش دهنده اسب باشند، ارزش افزودهای برای سفید برفی تلقی نمیشود.